بازگشت به چراغ 37
 
 
 
سال سوم
شماره سی و هفتم
فوریه 2008 - بهمن 1386

 

 

 

 

 

 هیث لجر در بروکبک مانتین، تصویری متفاوت از مردان همجنسگرا 

 

Heath Ledger   در 4 آپریل 1970 در پِرث، استرالیا، به دنیا آمد و در 22 ژانویه 2008 در مانهاتان، نیویورک، مرد. علت مرگ او هنوز معلوم نیست اما گفته می شود احتمال دارد به دلیل زیاده روی در خوردن قرص های آرامبخشی که با نسخه ی پزشک تهیه می شوند، باشد. هیث لجر در فیلم های موفق زیادی بازی کرد نظیر کازانوا، و بروکبک مانتین. فیلم اخیر که بر جامعه ی دگرجنسگرا هم- اندازه ی جامعه ی همجنسگرا تأثیر عمیق گذاشت، چهره ای متفاوت از مردان همجنسگرا را تصویر کرد که تا آن زمان اکثریت مردم مایل به دریافت اش نبودند؛ مردان جوان کاوبوی شهرستانی، با قبول همه جانبه ی فرهنگ و اخلاقیات حاکم بر محیط خویش و معتقد و مقید به ساختار خانواده و نقش خویش در خانواده چه به عنوان فرزند و چه به عنوان پدر، و در عین حال، همجنسگرا. همجنسگرا و ناتوان از تحمل شکنجه بار تحمل زندگی در نقش همبستر یک زن، حتی در شرایطی که آن زن، آن گونه که داستان فیلم می خواهد بگوید، محبوب باشد. در این فیلم، هیث و جک نقش مردانی را بازی می کنند که مرد اند، با تمام ویژگی های رفتار مردانه، و همجنسگرایند. نشانه ای از رفتار غیرمردانه در هیچکدام از دو کاراکتر فیلم بر پرده ظاهر نمی شود، و بی هیچ نشانه ای از تزلزل جنسیت، این دو عاشق هم اند و عاشق عشق ورزیدن به هم، و همین منظر تازه بیننده را به صحنه های ناشناخته برد و تصویرهای تازه نشان داد. در یکی از مقاله هایی که در باره ی فیلم نوشته شد، گفته شده، بروکبک مانتین، نمایشی از عواطف انسانی و همه گیر است، همانطور که اسکار وایلد گفته است که عشق اگر جرأت به زبان آوردن خود را نداشته باشد،خطی از آتش در مسیر خود می کشد. 

Paul Shindler در Gay City News می نویسد: ما، همیشه او را با بروکبک مانتین به یاد خواهیم داشت. و ادامه می دهد: در اولین ساعاتی که خبر باورنکردنی مرگ هیث لجر روز سه شنبه در آپارتمانش در سوهو، پخش شد، Gay and Lesbian Alliance Against Defamination، کمیته ی اتحاد همجنسگرایان علیه بدنام سازی، انگار از زبان همه ی ما می گفت وقتی برای شنوندگان خود در جامعه ی گی ها و لزبین ها اعلام کرد: "هیث لجر برای همیشه با بازی شاهکار خود در نقش اینس دلمار در بروکبک مانتین در خاطر ما زنده خواهد بود."  او این شخص(یت) را با قدرت روی پرده سینما زنده کرد و قضاوت مردم را در لایه های بیشمار در ارتباط با همجنسگرایی متحول کرد. جای خالی او عمیقا حس خواهد شد. در غم خانواده و دوستان او شریک ایم. اعتباری که او با آن سن کم برای نقشی با آنچنان ابعاد تراژیک ایجاد کرد به شهرت هیث لجر به عنوان یک هنرمند جدی که به چالشی که با حرفه اش همراه است بیشتر از وسوسه ی شهرتی که در پی آن می آید، تکیه می کند، افزود. در واقع پشتکار او به عنوان یک آرتیست در مصاحبه ای که در ماه نوامبر گذشته با سارا لیل، خبرنگار تایمز لندن داشت، پیداست. در آن مصاحبه، لجر گفته است که نقشی که در آخرین فیلمش، "بتمن" بازی می کند به قدری دشوار است و از نظر فیزیکی به قدری فشار بر  او وارد می شود که دچار بیخوابی شده و با وجود مصرف قرص های آرامبخش بیش از چند ساعت کوتاه در شب نمی تواند به خواب برود. این جملات، و گزارش پلیس از داروی آرامبخش که در کنار بستر او پیدا شد باعث شد به شایعه ی زیاده روی در مصرف قرص، و حتی خودکشی دامن زده شود. با وجود این علت مرگ او هنوز معلوم نیست. کشیش Fred Flepp، از کلیسای باپتیست وست بورو گفته است که در تدارک یک تظاهرات در مراسم تدفین او است و هنرپیشه ی درگذشته را "کافر" خوانده است. اما برای میلیون ها نفر از مردم و دوستداران وی، ما با اتحاد همجنسگرایان علیه بدنام سازی همراهیم که می گویند و امید دارند که هیث لجر با آنچه که در این فیلم به تماشاگرانش از جنبه های ناشناخته ی زندگی انسان هایی که آشکار نیستند و نیز آنچه از انسانیت خودشان به خودشان آموخت، همواره در یادها خواهد ماند.

نویسنده ی داستان بروکبک مانتین، Annie Proulx، که حالا هفتاد سال دارد، می گوید که هیچ انتظار نداشته است این داستان با این همه تابوهایی که به تصویر می کشد، بخصوص با وارد کردن دو کاوبوی جوان گی در محیطی که قلمرو سمبل های مردانگی نظیر کاوبوی افسانه ای جان وین بوده اند، بتواند به این همه موفقیت دست پیدا کند. او برای رمان دیگر خود، The Shipping News جایزه ی ادبی پولیتزر را برده است. بروکبک مانتین برای اولین بار در 1977 در نیویورکر منتشر شد. فیلمنامه ی آن را Diana Ossana  و Larry McMurtry نوشته اند. کارگردان فیلم Ang Lee  است.

 

 

 

 

                                                          بازچاپ مطالب نشریه چراغ تنها با ذکر ماخذ آزاد است                                                                                                                            بازگشت به چراغ 37