بازگشت به چراغ 37
 
 
 
سال سوم
شماره سی و هفتم
فوریه 2008 - بهمن 1386

 

 

 

 

 

 ویلیام سامرست موآم

دیوید لئون هیگدون
ترجمه:آذین دروی پور

 

تولد: 25 ژانویه 1874 پاریس، فرانسه
درگذشت: 16 دسامبر 1965 ( 91 سالگی)- نیس، فرانسه

 

 نگران از محاکمه ی اُسکار وایلد، سامرست موآم از رویارویی با موضوعات و شخصیت های همجنسگرا در داستان های بلند و نمایشنامه هایش پرهیز می کرد.
 
موآم نویسنده ای بسیار سخت کوش بود، با داستان های بلند و کوتاه و نمایشنامه هایش به موفقیت و محبوبیت و استادی در رشته ی خود رسید.
در 1908 چهارنمایشنامه اش بطور همزمان به روی صحنه رفت.
قبل ازمرگش داستان بلند او با عنوان"بردگی انسانی"(1915) با بیش از 10 میلیون نسخه بفروش رسید، و از"جهت گیریها"(1899) تا "مخلوقات شرایط مادی" (1947) از او بعنوان استاد خوش ساخت داستان های کوتاه قدردانی شد، بویژه برای داستان هایی چون "باران"و"بانوی سرهنگ".
با وجود این، هنگامی که حرف از پیشرفت های گسترده ی او به میان می آمد، موگام اعلام می کردکه هنوز در ابتدای راه است و نویسنده ای درجه دو بیش نیست.

موآم، پسر مشاور قانونی و حقوقی سفارت انگلیس، در پاریس متولد شد. در ده سالگی یتیم شد، پس از آن به

کنت، ویتستبل فرستاده شد تا توسط عمویش سرپرستی شود. ازمدرسه کینگ در کانتربری فارغ التحصیل شد، همان مدرسه ای که بعدها کتابها، تعدادی دستنوشته، یک نشان اعطایی، و خاکستر او را دریافت کرد. موآم در دانشگاه هایدلبرگ تحصیل کرد اما مدرکی نگرفت، و نیز مدتی را در بیمارستان سنت توماس لندن به کار مشغول بود.

 در 1897 مدرک پزشکی اش را دریافت کرد اما موفقیت اولین داستان بلندش با عنوان "لیزای لمبت" (1897) مصوری واقعگرایانه از اوضاع محلات پست و پرجمعیت لندن و عدم تکافوی توجهات پزشکی به آن، او را از طبابت به ادبیات کشاند.
بجز"لیزا"، دیگر داستان های بلند او به فراموشی سپرده شدند
در 1903 شروع به نوشتن برای صحنه نمایش کرد و با کمدی سرگرم کننده "بانو فردریک"(1907)به موفقیتی قابل توجه نائل شد.

او با "بهتران ما" (1917) , "دایره"(1921), و "بپاس خدمات اعطا شد" (1932) موفقیت در صحنه  نمایش را ادامه داد.
در 1933  به خاطرموضوعاتی كه میل به پرداختن به آنها را داشت اما از سوی مدیران و حامیان تئاتر مورد استقبال قرار نمی گرفت از صحنه ی تئاتر کناره گرفت .
در 1915 صاحب یك دختر شد و در 1916 با "سیری ولكام" مادر كودكش ازدواج كرد.

 او و همسرش متناوبا از هم جدا بودند و ازدواجشان در 1927 به طلاق ختم شد.
در طی این دوره موآم به عنوان یك داستان نویس به موفقیت نائل شد. از " بردگی انسانی" (1915) داستان تخیلی نخستین سال هایش در زندگی فیلیپ كری, و "ماه و شش پنی"(1919) برگرفته از زندگی گاگین بعنوان اساس داستان چارلز استریكلند, سهامداری كه برای نقاشی وب رای فرار از قراردادهای دست و پاگیر جامعه به تاهیتی رفت.

"كیك و آبجو"(1930) , مشهور بخاطر تخیلش از توماس هاردی، و"لبه تیغ" (1945), كه رویكردیست در ترسیم تقدم جستجو برای تكامل نفس در اصول ریاضت و عرفان هند, از بهترین كارهای شناخته شده بعدی او بشمار می روند. "آشندن" (1928) در نتیجه خدمت او بعنوان مأمور جاسوسی در جنگ جهانی اول شكل گرفت.
در 1914 ,موآم با جرالد هكستن آشنا شد, جوان آمریكایی كه تا زمان مرگ خود در 1944 همدم و معشوق او بود, (هكستن در نمایشنامه سال 1917 موگام, "بهتران ما", در نقش تونی پكستن ظاهرشد.)
در 1926, موآم ویلا مورسك, در سن ژان, كپ فرات, در فرنچ ریویرا, جائیكه بیشتر عمرش را هنگامیكه در سفر نبود در آن سپری كرد.
در 1940, با یك كشتی زغال سنگ برای زندگی بدور از جنگ به آمریكا گریخت. در 1946, آنهایی كه طنز نیشدار او را تجربه كرده بودند, با یك غافلگیری سخاوتمندانه , موگام جایزه سامرست موگام را به هدف امكان سفر برای نویسندگان جوان پایه ریزی كرد .
موآم بادقت ازسروكارد اشتن باموضوعات همجنسگرایی و ترسیم و تشریح شخصیت های همجنسگرا در كارهایش طفره می رفت آنچنانك گلنوی وسكات, داستان نویس آمریكایی، خاطرنشان كرد احتمالاً به این خاطر كه "نسل ویلی در دهشتی مرگبار از محاكمه اسكار وایلد زندگی می كرد."

 

 

 

 

                                                          بازچاپ مطالب نشریه چراغ تنها با ذکر ماخذ آزاد است                                                                                                                            بازگشت به چراغ 37