بازگشت به چراغ 36
 
 
 
سال سوم
شماره سی و ششم
ژانویه 2008 - دی 1386

 

 

 

 

 

زنان همجنسگرا و تغییر برای برابری

واراند

 

تغییر برای برابری. این جمله را کسانی که دستی بر آتش تحولات اجتماعی اخیر در ایران دارند و البته از فعالیت های جنبش های حق طلبانه ی زنان در ایران اطلاع دارند بارها شنیده اند.

برای این که بهتر بتوان موضوع حقوق زن و آزادی های اجتماعی مربوط به این طیف جامعه را مورد بررسی قرار داد باید برگشت به یکصد سال قبل؛ به انقلاب مشروطه.

در آن سال ها برای اولین بار بحث تحصیل زنان مطرح شد. شاید تا آن زمان دخترانی در جلسات درس سنتی مورد تعلیم قرار می گرفتند اما مدارس به شیوه ای که در کشورهای دیگر مرسوم بود وجود نداشت به جز مدارسی که مربوط به اقلیت ها بود و بیشتر ارامنه ی ساکن تهران و جلفای اصفهان از آن بهره می بردند. اما در آن سال ها اولین جرقه برای حضور دختران در مدارس زده شد و این نقطه ی عطفی بود برای رعایت حقوق شهروندی زنان و دختران جامعه ی ایرانی.

از زمانی که نخستین بارقه های  مدرنیته با کشف حجاب در عصر رضا شاه پهلوی بوقوع پیوست، همواره زنان، طیفی از جامعه بودند که توجهات خاص را به خود معطوف می داشتند. باید اذعان داشت که تا قبل از این دوران گرچه هر از گاهی زنان نقش های مهمی را در  دربار قاجار و یا قبایل و عشایر داشتند و گاهی ریاست نیز می کردند، اما این اتفاق بسیار به ندرت می افتاد و همیشه زنان در سایه ی مردان قدرت طلب و سلطه گر قرار داشتند.

با برداشتن حجاب به عنوان عنصری مذهبی و البته تثبیت روش های دولتی درجدایی دین از سیاست در دوران پهلوی دوم زمینه ی حضور زنان به عنوان شهروندانی که از حقوقی نسبتاً برابر با مردان برخوردار بودند مساعد شد. قرار گرفتن زنانی همچون  شیرین عبادی در جایگاه اولین زن قاضی در ایران و یا انجام وظیفه ی ماندانا زند وکیلی به عنوان مدیر کل گمرک ایران در سال های آخر سلطنت پهلوی و همچنین حضور زنان در ارتش و نیروی نظامی و شهربانی، نشان از اعتباری داشت  که در این دوران به جایگاه زن به عنوان انسانی که دارای حقوق است،  داده می شد.

اما با وقوع انقلابی همه گیر در عرصه های مختلف در سال 1357 تمام تلاش ها برای  دخیل کردن قدرت زنان در جامعه متوقف شد. گرچه بعد از چند سال و از التهاب افتادن ماه های اول انقلاب، زنان بار دیگر در تصمیمات دولتی دخیل شدند اما بعد از گذشت سی سال از انقلابی که بوقوع پیوست، برای احقاق حقوق طبقه ی ضعیف و عامه، که تصور می رفت مورد  ستم واقع شده اند، می بینیم که نه تنها حقوقی احیا نشده بل حقوق قابل توجهی  از مردم طبقه ی متوسط، و قشر تحصیل کرده البته،  پایمال می شود.

  این روزها در ایران و خصوصاً تهران و شهرهای کردنشین تحرکات بسیاری از جانب زنان برای احقاق حقوق بحق خود و به چالش کشیدن قوانین حقوقی منبعث از عرف و شرع  و تبصره های عجیبی که همین اواخر در مجلس شورای اسلامی مطرح شده، انجام گرفته است.

زنان بسیاری همچون جلوه جواهری، مریم حسین خواه و دلارام علی، در تهران به جرم فعالیت در کمپین یک میلیون امضا و اتهاماتی همچون اقدام علیه امنیت ملی، و  روناک صفار زاده  در کردستان به جرم فعالیت علیه گروه پژاک و زیر پوشش فعالیت برای کمپین یک میلیون امضا به زندان رفته اند.

در سال های اخیر بالا رفتن سطح آگاهی ها و دانش زنان ایرانی و بالا رفتن آمار زنان تحصیل کرده باعث شده است تا زنان بیش از پیش نسبت به آینده و سرنوشت خود و تبعیض های ناروایی که در جامعه ی اسلامی بر آنان تحمیل می گردد حساس شوند.

انتخاب شیرین عبادی، اولین زن قاضی قبل از انقلاب 57 در ایران، به عنوان برنده ی جایزه ی صلح نوبل و بسیاری دیگر از فعالیت های قابل توجه زنان در زمینه  های مختلفی همچون هنر با وجود قوانین دست و پاگیر و مشکل ساز، باعث شد تا زنان بر توانایی های خود اعتماد بیشتری پیدا کنند و در عرصه های بین المللی بدرخشند.

اما بعد از همه این تفاصیل و نقش زنان در پروسه های مهم اجتماعی، باید این واکنش ها و تأثیر آنها در جامعه ی همجنسگرای ایرانی خصوصاً همجنسگرایان داخل ایران را مورد توجه قرار داد. و اما از بین همجنسگرایان طیفی که بیشتر مورد توجه باید قرار بگیرد زنان همجنسگرا هستند.

براستی سؤالی که برای هر ذهن جستجوگری مطرح می شود این است:

زنان همجنسگرا در پروسه های اجتماعی و مبارزه برای از بین بردن قوانین زن ستیز چه جایگاهی را اشغال کرده اند؟

زنان همجنسگرا بخش قابل توجه اما پنهانی را در جامعه ی همجنسگرا بازی می کنند که تا همین چند سال پیش، تا قبل از این که اینترنت پا به عرصه ی اجتماع ایرانی بگذارد، تقریباً بخش قابل توجهی از جامعه و از جمله مردان  همجنسگرا از واقعیت وجود زنان همجنسگرا بیخبر بودند و تصوری از حضور آنان نداشتند.

 اما امروز به یمن وجود اینترنت و آشنایی همجنسگرایان با یکدیگر، زنان همجنسگرا نیز نمود بیشتری پیدا کرده اند اما  مسأله ای که  امروز حائز اهمیت است  نقش زنان همجنسگرا در پروسه های مهم اجتماعی در ایران است.

 گرچه اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران در مسایل مربوط به همجنسگرایان، بر این امر که گرایش جنسی هیچ دخالتی در فعالیت های اجتماعی ندارد صحه می گذارند اما نباید نقش ذهنیات برابری طلب بودن و روحیه ی مبارزه برای بدست آوردن حقوق بحق خود را در انسان ها بخصوص زنان نادیده گرفت و از آنجا که کلاً همجنسگرایان در حال حاضر سعی در برداشتن تابوهای جنسی  و مرزهای جنسیتی و اثبات همجنسگرایی به عنوان گرایشی طبیعی در مجموعه ی گرایشات جنسی نوع بشر دارند—  و البته زنان همجنسگرا در این بین بعلت ضربه پذیر بودن از طرف خانواده و جامعه بیشتر مورد تبعیض های همه جانبه چه از لحاظ زن بودنشان و چه از لحاظ همجنسگرا بودنشان قرار می گیرند— به این نتیجه می رسیم که گرایش جنسی ای مثل همجنسگرایی می تواند یک عامل مؤثر در به جلو راندن اهداف برابری طلبانه ی در  جامعه باشد.

به تجربه ثابت شده که زنان خانه دار و زنانی که در محیط خانوادگی سنتی رشد می کنند، از طرفی به علت نوع تربیت و تفکراتشان امکان کمتری برای پرداخت به امور اجتماعی گسترده و فعالیت های بیرون از خانه دارند و از طرفی دیگر نیز امکان دارد از سوی شریک زندگی شان و یا پدر، برادر و قیم شان از فعالیت های مدنی و اجتماعی به نفع زنان منع شوند.

 اما آنجا که جنبش های همجنسگرایی معتقد به از میان برداشتن مرزهای جنسیتی و محدودیت هایی که بر یک جنس خاص اعمال می شود، هستند و البته به زندگی به روش همجنسگرایانه که مبتنی بر آزادی عمل هر دو نفر درگیر در این رابطه و حفظ آزادی های فردی است، صحه می گذارند، مطمئناً برای  طرفین این رابطه با توافق برای رسیدن به اهداف بزرگی  که پیش از این برشمرده شد فرصت های بیشتری برای تشریک مساعی در مسایلی از این دست وجود دارد.

در این بین ذهنیات زنان همجنسگرا، نظیر این که توانایی هایی دارند که  نادیده گرفته می شود، زمینه ساز فعالیت های اجتماعی و تلاش برای رسیدن به اهدافی همچون برابری جنسی و تغییر قوانین زن ستیز در مجموعه قوانین جمهوری اسلامی می شود .

از چند دیدگاه می توان نقش زنان همجنسگرا را در فعالیت های همچون کمپین جمع آوری یک میلیون امضا برای رفع قوانین ضد زن مورد بررسی قرار داد.

1-       زنان همجنسگرا به مانند دیگر زنان  جامعه ی  اسلامی / ایرانی مورد ظلم و تعدی های خانوادگی قرار می گیرند.

2-       زنان همجنسگرا به مانند دیگر زنان جامعه در خیابان های شهرهای بزرگ مورد اهانت و سختگیری های نیروهای دولتی قرار دارند.

3-       زنان همجنسگرا همچون دیگر زنان برای به دست آوردن شغل دلخواهشان، گرچه در بسیاری از اوقات توانایی های بیشتری  نسبت به زنان دگرجنسگرا دارند، با مشکلات زیادی مواجهند.

4-       تفاوت در پوشش و ظاهر زنان همجنسگرا باعث ایجاد نظرات نامساعد نسبت به ایشان          می شود.

5-       ازدواج های اجباری که براساس سنت و عرف مذهبی انجام می گیرد در مورد دختران همجنسگرا هم انجام می پذیرد .

6-       افکار منفی و تجاوزهای جنسی که در جامعه ی اسلامی / ایرانی به وفور یافت وجود دارد در مورد زنان همجنسگرا هم وجود دارد و چه بسا افکاری همچون فاحشگی و فساد اخلاقی که به زنان همجنسگرا نسبت می دهند نسبت به زنان دگر جنسگرا بیشتر باشد.

با توجه به موارد مختصری که ذکر شد می توان نتیجه گرفت که زنان همجنسگرا دلایل زیادی     می توانند داشته باشند تا در پروسه های اجتماعی که برای برابری حقوق زنان و از میان برداشتن قوانین ظالمانه ی مربوط به زنان انجام می گیرد شرکت کنند.

اما متأسفانه بسیاری از زنان همجنسگرا با برشمردن دلایلی مانند :

-         تلاش برای برداشتن قوانینی همچون حق طلاق برای زن، حق حضانت فرزندان، ارث بری از همسر و .... دیگر قوانین تبعیض آمیز مربوط به زندگی مشترک یک زن و مرد، چون مربوط به  زنان همجنسگرایی که به خودشناسی رسیده اند و تن به ازدواج با مردی نمی دهند، نیست،  نیازی به مشارکت با گروه های فعال در این زمینه نمی یابند.

اما باید این گروه از زنان همجنسگرا را متوجه این قضیه نمود که اگر این فعالیت ها به ثمر نرسند بسیاری دیگر از قوانین تبعیض آمیز در مورد زنان که مسلماً زنان همجنسگرا نیز از آن سود خواهند برد به نتیجه نخواهند رسید و این امر تنها با شراکت تمامی گروه ها و اقشار به ثمر خواهد رسید. تفکیک و گروه بندی و دخیل ندانستن مردان در امور زنان نه تنها این جنبش را به جایی نخواهد رساند... چه بسا که باعث لنگیدن آن نیز خواهد شد .

 

پ ن : امیدوارم این نوشتار حمل بر بی احترامی بر عقاید و سلایق مختلف نشود و البته دخالت در امور مربوط به زنان کشور گل و بلبل  و علی الخصوص مسایل مربوط به زنان همجنسگرا تلقی نشود.

 

واراند. دی ماه 1386

 

 

 

 

 

                                                          بازچاپ مطالب نشریه چراغ تنها با ذکر ماخذ آزاد است                                                                                                                            بازگشت به چراغ 36